سعی کن در زندگی همیشه راههای خوب و درست انتخاب کنی....
Android...سرزمین آندروید
دنياي دانلود انواع برنامه موبايل و نرم افزار وكتاب موبایل ،کتابهای اموزشی و مطالب اموزشی...
چهار شنبه 14 دی 1390برچسب:, :: 22:39 ::  نويسنده : ABD

 

من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای  خالی می اندازم، دختر تو باید باچشمان بسته یکی از این دو  را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده  می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز  بخشیده می شود، امااگر او حاضر به انجام این کار نشود  باید پدر به زندان برود.

این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین  آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که  چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسهانداخت. ولی چیزی نگفت !

سپس پیرمرد از دخترک خواست که  یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد.

تصور کنید اگر شما آنجا بودید چه کار  می کردید ؟ چه توصیه ای برای آن دختر داشتید ؟

اگر خوب موقعیت را تجزیه و  تحلیل کنید می بینید که سه امکان وجود دارد :

1ـ دختر جوان باید آن پیشنهاد  را رد کند.

2ـ هر دو سنگریزه را در بیاورد و نشان دهد که پیرمرد تقلب کرده  است.

3ـ یکی از آن سنگریزه های سیاه را بیرون بیاورد و با پیرمرد ازدواج کند  تا پدرش به زندان نیفتد.

لحظه ای به این شرایط فکر کنید. هدف این حکایت  ارزیابی تفاوت بین تفکر منطقی و تفکری است که اصطلاحا جنبی نامیده می شود. معضل این  دختر جوان را نمی توان با تفکر منطقی حل کرد.

به نتایج هر یک از این سه  گزینه فکر کنید، اگر شما بودید چه کار می کردید ؟!

و این کاری است که آن  دختر زیرک انجام داد :

دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه  را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که  از دستش لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه  های
دیگر غیر ممکن بود.

در همین لحظه دخترک گفت : آه چقدر من دست و پا  چلفتی هستم ! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می  شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است....

و چون سنگریزه ای  که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد. آن پیرمرد هم  نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و  دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه
حیرت کرده است.

نتیجه ای که 100 درصد  به نفع آنها بود.

1ـ همیشه یک راه حل برای مشکلات پیچیده وجود  دارد.

2ـ این حقیقت دارد که ما همیشه از زاویه خوب به مسایل نگاه نمی کنیم.

3ـ هفته شما می تواند سرشار از افکار و ایده های مثبت و تصمیم های عاقلانه  باشد.

..

روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید  پول زیادی را که ازیک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد.

کشاورز دختر زیبایی  داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز  نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دخترکشاورز ازدواج کند بدهی او را می بخشد ودخترش از شنیدن این حرف  به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت : اصلا  یک کاری می کنیم


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

سلام.خوشحالم که به دیدارمن امدید.خوشحال میشم با نظراتتون بهم کمک کنید .امیدوارم از وب خودتون خوشتون بیاد و لحظات خوبی راداشته باشید.بازم بهم سر بزنید... آرزومند آرزوهایتان هستم.
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوانAndroidو آدرس lordabd.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

حالا دیدید که موافق موافق موافقم...پس دل دل نکن... لینک کن...





نويسندگان